ماه و ماهی




آفتاب مستقیم می تابید. هر چه پیش میرفتی گرما و عطش بیشتر میشد و رمل ها عمیق تر و داغ تر.

کم کم قدم برداشتن در رمل های عمیق و داغ دشوار میشد گویی وزنه هایی به پاهایت زنجیر کرده اند. 

 صدای نفس زدن ها به راحتی به گوش میرسید و هرم گرما و عطش در چهره ها نمایان می شد. 

****

 ما تنها چند قدم  راه آمده بودیم و میدانستیم بزودی در مسیر با آب خنک و شربت از ما پذیرایی خواهد شد. 

میدانستیم بزودی مسیر را بر میگردیم و در زیر سایبانی از شر گرما خلاص خواهیم شد

میدانستیم با کرم های ضدآفتاب و عینک های آفتابی زیاد هم خورشید زورش به ما نمیرسد. 

****

اما. 

 تو رمل های داغ و سوزان را قدم نزدی. تو رمل ها را زندگی کردی. رمل ها رختخوابت بودند. رمل ها سجاده ات بودند رمل ها 

 دلت به شربت و آب خنک بین راهی گرم نبودمیدانستی در محاصره ی دشمن که باشی تو می مانی و عطش و عطش و عطش. وحتی  آخرین قطره های جیره ی آبت را روی لبهای خشک و ترک خورده ی همرزم مجروحت ریختی. 

وقتی خورشید با تمام توان آتش بر زمین میریخت تنها سایبانی که داشتی چفیه ایی زخمی و خاکی بود که 

آن را هم هرگز سایبان نکردی. چرا که مردان خدا از هیچ دشواری و سختی گریزان نیستند و خود به استقبال دشوارترین ها می روند. 

****

شهادت گوارای وجودتان باد که در کربلایی دیگر و در سرزمینی به نام #فکه تشنگی و عطش را شرمنده ی خود کردید. 





یک نامه


وﻗﺘ تو #جبهه ﻫﺪﺍﺎ ﻣﺮﺩﻣ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ 

ﻣ ﺮﺩﻢ ، ﺩﺭ ﻧﺎﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﺮﺩﻡ ﺩﺪﻡ ﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻗﻮﻃ ﺧﺎﻟﻪ ﻤﻮﺗﻪ ﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:


ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ 

 ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧ ﻫﺴﺘﻢ. 

ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻪ ﺑﺮﺍ ﻤ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﺣﻖ ﻋﻠﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮ ﻤﻮﺕ ﻫﺪﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟ ﻤﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﻤﺖ ﻫﺮ ﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻤﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺮﺳﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻠ ﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘ ﻤﻮﺕ ﻼﺑ ﻪ ﻗﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ

ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.


ﺁﺧﺮ ﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﺮﺮﺩﻥ ﺷﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﺴﺖ. 

ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺸﺖ ﻨﺎﺭﺧﺎﺑﺎﻥ ﺍﻦ ﻗﻮﻃ ﺧﺎﻟ ﻤﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﺰﺗﻤﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﺪ ﺑﺎ ﺍﻦ ﻗﻮﻃ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﺮ ﻨﻢ ﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﻤ ﻨﻢ.☺️❣


ﺑﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﺮﺑﺮﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮ ﺍﻦ

ﻗﻮﻃ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧ ﻪ

ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﺨﺘﻦ ﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷ ﺑﻮﺩ.





الهی من بگردم نفس خاله رو که همش دو سال و نیم بیشتر نداره ولی چه نقاشی هایی میکشه.

نقاشان زبر دست تاریخ از جمله :لئوناردو داوینچی وینست ون گوک پابلو پیکاسو ادوارد مونش و. 

 خلاصه همگی  باید بیان یه دوره ی کاملا تخصصی زیر دست جناب نفس آموزش ببینن.( البته فکر کنم یکم‌سختشون بشه‌ بخوان از‌اون دنیا‌ تشریف بیارند) 


پ. ن: در تشریح هنرنمایی جناب استاد اضافه میکنم که اون هیولای قرمز رنگ بی سر و دم به گفته ی جناب استاد مختار سقفی و اون جنبنده ی بنفش سه پا اسب جناب مختار سقفی می باشد. 

پ. ن۲: علاقه ی جناب استاد به سریال مختارنامه و شخصیت مختار سقفی انقدر شدت گرفته که تمام دفتر نقاشی استاد پر شده از تمثال های رنگارنگ و مختلف جناب مختار سقفی توسط خاله و دایی و مامان و بابای جناب استاد و اکنون خدا رو شکر دیگه خودشون در کشیدن تمثال جناب مختار به خودکفایی رسیدند و ما در حال کشیدن یک نفس راحت می باشیم

پ. ن۳: با عرض پوزش تصویر بصورت عمودی آپلود شد و باید نود درجه می چرخید که هر چی تلاش کردم نشدکه نشد. 


اعتراف میکنم که بعد از مدتها حس و حال نوشتن. خوندن وبلاگ. کامنت گذاشتن. و خیلی خیلی های دیگم برگشته. دلیلش هم هر چی بود الان دیگه خدا رو شکر نیست.

این مدت هم هرازگاهی یه پست که بهتره بگم عکس نوشته کار میکردم که سر در وبم تار عنکبوت نبنده. 

البته اینم بگم که قانون بی رحمانه ی دنیای مجازی شامل حالم بنده هم شد.( لایک‌ بکنی تا لایک بشی. تگ کنی تا تگ بشی. کامنت بدی تا کامنت بگیری) و از اونجایی که تو این مدت تقریبا به جز یکی دو وب جایی کامنت ندادم تعداد کامنت های مطالب اخیر به صفر رسید. که البته حتی اگه یک نفر هم اینجا رو نخونه و کامنت نزاره باز هم مینویسم و صد البته چیزی از ارزش های وبلاگم کم نمیشه

الان به جز چنتا وبلاگ که همیشه بالافاصله با روشن شدن ستارشون به سرعت برق و باد مطالعشون میکنم بیشتر ستاره های وبلاگهای دنبال شده روشن هستند. که بزودی به همگی سر میزنم 

فهلن همین کافیه. تا بببینیم حس نوشتن چه مطلبی فوران میکنه!!! :|

پ. ن: جهت تلطیف فضا قالب رو هم تغییر دادیم :) 





✍️ این خیلی مهم هست که بدانیم در جنگ نرم و جنگ رسانه ای، دشمن کجاها و چه اشخاصی را میزند و برای چه میزند؟!!!


⏪ آیت الله #علم_الهدی 

⏪ آیت الله #مصباح_یزدی 

⏪ آیت الله #جنتی 


میگویند برای زدن #ولایت_فقیه ، اول حلقه اطرافش را بزنید .


⁉️ این همه امام جمعه داریم ، چرا آیت الله علم الهدی را نشان گرفته اند ؟!!! 

✔️ چون امام جمعه انقلابی و از حامیان سرسخت ولایت فقیه است. 


⁉️ این همه پیرمرد تو این مملکت هست ، چرا جوکهای عمر حضرت نوح و این خزعبلات را فقط نثار آیت الله جنتی می کنند ؟!! 

✔️ چون از حامیان سرسخت ولایت فقیه هست.


دشمن میداند برای زدن ریشه نظام جمهوری اسلامی ایران ، باید ولایت فقیه را بزند و چون نمیتوانند از ابتدا سراغ ولایت فقیه بروند ، حلقه اطراف را میزنند!!!


⁉️  چرا استاد #حسن_عباسی ؟!

⁉️  چرا استاد رحیم پور #ازغدی ؟!

⁉️  چرا استاد #رائفی_پور را تخریب می کنند؟!!!!


✅ چون اینها سخنگوی #انقلابیون هستند. چون اینها خط شکن جبهه انقلاب هستند ، چون صحبتهای اینها بسیاری از مردم و جوانان را بیدار نگه میدارد. چون اینها دشمنان داخلی و خارجی را رسوا می کنند!!!


⚠️ مراقب باشیم ، دشمن جاهایی را میزند که مهم هستند. شخصیتهایی را تخریب می کند که حامی اصلی ولایت فقیه و #جبهه_انقلاب هستند.

⚠️مراقب باشیم ما را با شایعات و سیاه نمایی ها فریب ندهند.




آفتاب مستقیم می تابید. هر چه پیش میرفتی گرما و عطش بیشتر میشد و رمل ها عمیق تر و داغ تر.

کم کم قدم برداشتن در رمل های عمیق و داغ دشوار میشد گویی وزنه هایی به پاهایت زنجیر کرده اند. 

 صدای نفس زدن ها به راحتی به گوش میرسید و هرم گرما و عطش در چهره ها نمایان می شد. 

****

 ما تنها چند قدم  راه آمده بودیم و میدانستیم بزودی در مسیر با آب خنک و شربت از ما پذیرایی خواهد شد. 

میدانستیم بزودی مسیر را بر میگردیم و در زیر سایبانی از شر گرما خلاص خواهیم شد

میدانستیم با کرم های ضدآفتاب و عینک های آفتابی زیاد هم خورشید زورش به ما نمیرسد. 

****

اما. 

 تو رمل های داغ و سوزان را قدم نزدی. تو رمل ها را زندگی کردی. رمل ها رختخوابت بودند. رمل ها سجاده ات بودند رمل ها 

 دلت به شربت و آب خنک بین راهی گرم نبودمیدانستی در محاصره ی دشمن که باشی تو می مانی و عطش و عطش و عطش. وحتی  آخرین قطره های جیره ی آبت را روی لبهای خشک و ترک خورده ی همرزم مجروحت ریختی. 

وقتی خورشید با تمام توان آتش بر زمین میریخت تنها سایبانی که داشتی چفیه ایی زخمی و خاکی بود که 

آن را هم هرگز سایبان نکردی. چرا که مردان خدا از هیچ دشواری و سختی گریزان نیستند و خود به استقبال دشوارترین ها می روند. 

****

شهادت گوارای وجودتان باد که در کربلایی دیگر و در سرزمینی به نام #فکه تشنگی و عطش را شرمنده ی خود کردید. 



به او بگویید دوستش دارم
به او که از سرآغاز دوست داشتنش 
به خود رسیده ام!
حالا دیگر نه از بارش باران بی امان بغضم می گیرد 
نه از غروبهای دلگیر جمعه خفقان می گیرم !
باور کنید!
من با او به باران و آئینه 
به عشق و بیقراری دل
و شبهای پر ستاره سلام گفته ام !
من دیگر نه از دوری میترسم 
و نه از کوچه پس کوچه های نرسیدن وخواستنش! .
من ایمان دارم به روزهای خوب ،
به قرارهای شبانه خود و ماه ام ،
به گفتنی های ناگفته و
عشقی نهان در نهان پستوی خانه دل 
و خورشیدی که با نگاه پر رمز و رازش
مرا هرروز به دوست داشتنش امیدوارتر می کند .

من با او به باور دل و خود رسیده ام 
به دوست دارمهای نگفته و نشنیده ای 
که با عریانی واژه ها بیان نمی شوند !

من .
نه .
شما به او بگویید دوستش دارم !





من خواب دیده ام 

که کسی می آید.!! 

من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام. 

و پلک چشمم هی می پرد. 

و کفشهایم هی جفت می شوند. 

و کور شوم اگر دروغ بگویم. 

من خواب آن ستاره ی قرمز را 

وقتی که خواب نبودم دیده ام. 

کسی می آید. کسی می آید

کسی دیگر. 

کسی بهتر. 




حادثه ای که دیروز در همدان رخ داد و یک طلبه ی مظلوم همدانی توسط یک فرد جانی و اوباش بصورت ناجوانمردانه به شهادت رسید واقعا جای تاسف داره.تاسف برای سلبریتی های پرمدعا و به ظاهر دلسوز مردم که به جای تشکر و قدردانی از فعالیت های خالصانه ی ون جهادی در مناطق سیل زده به اونها حمله میکنن و هر برچسبی که دلشون خواسته به این قشر مظلوم و بی ادعا زدند.

باید هم یک مشت اراذل و اوباش به خودشون جرئت بدند و اینطور وحشیانه و در روز روشن همچین جنایتی مرتکب بشن.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

پ.ن:

یک نفر نوشته بود: 

بعد میگن ون اهل بخور بخور نیستند.یا گلوله میخورن.یا قمه.یا خاک مناطق محروم یا گل مناطق سیل زده

فحشم که خوارک هر روزشونه .






#مهم

♦ماجرای حمله به طلبه همدانی از کجا شروع شد؟

#محسن_مهدیان


1⃣ یک نفر از اراذل، ظهر دیروز یک طلبه را در مقابل حوزه علمیه همدان مورد اصابت گلوله قرار داد و بعد هم با افتخار در اینستاگرام خبر این جنایت را اعلام کرد. طی دو سال گذشته چند عنوان خبر مشابه داشته ایم. باور کنیم این ماجرا یک حادثه فرعی است؟ ساده انگاری نیست؟


2⃣ روز گذشته فیلمی از تعدادی در حال تمرین شعرهای کودکانه منتشر شد که بلافاصله مورد تمسخر رسانه های ضدانقلاب قرار گرفت. چرا؟ این طلبه ها برای ارتباط تربیتی با کودکان شعر تمرین می کردند، چه نکته ای باعث شده بود ضدانقلاب عصبانی شود؟


3⃣ از همان روز اول در ماجرای سیل خوزستان، برخی در داخل و خارج از عمامه به سر گذاشتن طلبه ها حین امداد به سیل زده ها شکایت کردند. چرا؟ علت این دندون قروچه ها چیست؟


ماجرا در نشانه گذاری است. ما در جنگ نشانه ها بسر می بریم. جنگ های نمادی که نیابتی عمل می کنند و دارای یک پشتوانه عمیق مبارزاتی اند.


عبا و عمامه چیست؟ تنها لباس طلبگی؟ لباس دین؟ آیا کارکردی شبیه لباس پزشکی دارد؟ اینطور نیست. لباس دین امروز کارکردی فراتر از یک هویت ساده صنفی دارد.


عبا نشانه ی یک "دین ی" است. همانطور که چادر نیز این روزها فراتر از حجاب است و نشانه "دینداری ی".


مخالفان این روزهای نماد ی، مخالفان کارآمدی دین ی اند. به همین جهت با اجتماعی شدن طلبه و نزدیک شدنش به متن مردم، دچار حقد و کینه و عصبیت می شوند. ماجرای دندون قروچه های ناشی از منبربدوشی طلبه ها در سیل روشنتر نشد؟


او که به شلیک کرد، پرده آخرِ همین حقود و دشمنی را تصویر کرد. هرچند این جریان جاهلی نمی داند، این خون هم نماد قدرتست و تماشاگه اسلام ی.


پ.ن: البته در میان جریان ی نیز برخی وحشت زده از خون و آبرو، یا با ترویج اباحه گری در حال فاصله گرفتن از اسلام فقاهتی و "آئین دینداری ی" اند و یا با ترویج فساد سیستمی و ساختاری، مشغول جدا کردن سفره شان از "۴۰ سال اسلام ی". اینان نیز در پس قافله خواهند ماند و چه بسا خسر الدنیا و الاخره. ی که منبرش در خدمت حق نباشد در خدمت ظلم است. هرکه گریزد ز خراجات شاه، جور کش غول بیابان شود.



خدایا!

ما که میدانیم

دنیا را مجالی نیست برای عاشقی .

ما در اصل در آدمها عاشق [ تو] می شویم!

هر قدر که به تو شبیه ترند

بیشتر گرفتارشان می شویم!

و مگر نه این است که تو در [ بنده های مخلصت

تجلی می یابی.

پس خرده ای نیست بر ما اگر

گرفتار بنده هایت شویم .

 


 
آری! تقصیر ‌ای است.!
 
سلام حضرت آقا می‌خواهم برای‌تان
قصه‌ای تعریف کنم؛
 
♦️جنگ که شد همسایه‌ی روبرویی ما
می‌گفت؛ تقصیر خمینی است!
و پدر که پر کشید همسایه‌ی آن‌وری هم
همین عقیده را داشت؛ تقصیر خمینی است!
ما اما هم‌چنان خمینی جان‌مان بود.
و بالکن حسینیه‌ی جماران
قبله‌گاه‌مان .طعنه‌ها اثر خود را گذاشته بودند
 
و ما را بیش از پیش مست روح‌الله کرده بودند
و این هم راستش تقصیر خمینی بود!
 
آری! خمینی همان امامی بود که حتی ۱۲ بهمن هم
نتوانست نفسش را قلقلک دهد؛ «هیچ»!
و همان امامی بود که فتح خرمشهر را
نسبت داد به خدا و اگر همه‌ی مردم هم
می‌گفتند؛ تقصیر خمینی است
 
باز امام «امام» بود؛ مهربان با مردم نامهربان با دشمن
و شما هم امامی.
همان خمینی
اما با یک آه بیش‌تر
عاقبت
«علی» بودن
جرم کمی نیست!
نه!
ما دعوایی با همسایه‌های خود نداریم
حتی اگر بگویند؛
خمینی هندی بود!
اتفاقا راست می‌گویند!
خمینی
هم هندی بود
هم ایتالیایی
هم اهل نیجریه
هم متعلق به روستای شهیدآباد مازندران
ادواردو آنیلی
یعنی نسب خمینی در غرب
و شیخ زکزاکی
یعنی شاخه‌ی شجره‌ی طیبه‌ی امام در قاره‌ی سیاه و شخص شما یعنی خود خمینی تنها تکرار روح‌الله و تنها تداعی آن بت‌شکن بزرگ مگر نگفتی؛
در یوم‌الله ۹ دی دست قدرت خدا را ببینید!مگر نگفتی؛حتی اگر عکس مرا پاره کردند
آتش زدند باز هم شما صبر کنید! آقاجان!همه‌ی همسایه‌های ما
که ابراهیم هادی نیستند!
که ابراهیم همت نیستند!
مگر طلائیه.چند نفر مجنون
خط را نگه داشتند؟!مگر «الی بیت‌المقدس»
حاج‌احمد متوسلیان چند نفر نیرو داشت؟!
آ.ه!
کجایی سردار؟!
أین عمار؟!
آقاجان!
این روزها دل‌مان خون است از دست صبر خودمان.اما کی نبوده؟!مگر پدر که پرکشید نگفتند؛ تقصیر خود خمینی است؟!
ما اما
همان همسایه را هم دعا کردیم و هرگز فکر نکردیم
دشمن اصلی ما شده!پس باز هم در شناخت دوست و‌ دشمن
دچار اشتباه نمی‌شویم آقاجان!شما به ما یاد داده‌ای که در اوج خشم هنر در صبر است؛
و گوهر در بصیرت ما وقت دعوا با همسایه‌ها را نداریم!دشمن ما کاخ سفید است
نه اقدس‌خانم که هم عاشق مصدق است و هم آن عنتر
که علیه مصدق کودتا کرد! هیهات!
ما نرده‌های خیابان انقلاب نیستیم که با چند تکان بشکنیم!
ما بچه‌های انقلاب هستیم.فرزندان دیگر شما.
یادگاران خمینی.وارثان شهدا.
ما هنوز هم انقلابی هستیم و علیه انقلابی‌ها نمی‌توان انقلاب کرد!آقاجان!سوگند به خون فاطمیون
ما اهل کوفه نیستیم«علی» تنها بماند!
سر یا صبر؟!  کدامش را می‌خواهی که تقدیم شما کنیم.؟
​​​​​​
 
 ✍ حسین قدیانی

خودخواهی ست که بگویم کاش بودی.که بگوییم کاش نمیرفتی.
قبول.زیر بار سنگین جای خالیت کمر خم میشود.کمر خم میکنیم.از داغ سنگین پر پر شدنت جگر خون میشود.جگر خون میکنیم .
اما یادم نمی رود اشکهایت پای ضریح امام رئوف را
یادم نمی رود که التماس میکردی  تااجابتت کند تا بگیری برات شهادتت را .یادم نمی رود بغض گلوگیرت را وقتی نمی گذاشت از داغ رفتن همرزم سفر کرده ات
 شهید حاج احمد کاظمی صحبت کنی
که میگفتی کاش هر چه زودتر به او ملحق شوم.
خودخواهی ست که بگویم ای کاش یک نفر بیاید و بگوید هر چه شنیدید.هر چه گفتند دروغ بود.حاج قاسم صحیح و سالم در حال انجام ماموریت است
خودخواهی محض است.مگرنه؟
اینجا هوا سنگین و دلگیر است.اینجا و هر جایی که فکرش را بکنی.
 رفتی تا به آرزوی دیرینه ات برسی.خدا را شکر.خدا را هزاران هزار بار شکر که رسیدی .
اما
  ما اینجا چه کنیم؟؟؟ با زخمهایی که سر باز میکنند و آتش به جانمان میزنند؟؟؟چه کنیم؟
وقتی دشمن میخندد.زخم ها سر باز میکنند!!
وقتی دوست حرف از فراموش کردن  انتقام خون پاکت میزند زخم ها آتش میگیرند و تا مغز استخوانمان را می سوزانند.
به خون پاکت قسم حتی اگر تمام پایگاه های شیطان بزرگ هم در آتش قهر انتقام  بسوزند.اگر تمام مزدوران و جیره خواران شیطان بزرگ به دریوزگی بیافتنداگر آواره  و بیچاره شوند.باز هم آتش داغ پر پر شدنت خاموش نخواهد شد.آتش جگرهامان سرد نخواهد شد
باز هم قلبمان آرام نمیگیرد.
خودت بگو با این داغ چه کنیم؟؟

هر خونی بهایی دارد.
خون های باارزش خون های پربها وقتی به زمین میریزند بار سنگینی بر جا میگذارند
اما مگر خونهای باارزش بر زمین میریزند؟؟ 
خونهای باارزش به آسمان میروند و بعد باران میشوند،برکت میشوند و بر سر اهل زمین فرو میریزند
خونهای باارزش آب میشوند و سیراب میکنند جان های تشنه را.
پس ببار ای خون با ارزش.که تو را هیچ خون بهایی نیست.تنها ببار و سیرابمان کن
ببار و بیدارمان کن
ببار.!
بیدارمان کن!مگذار دیگر در خواب باشیم
در خواب باشیم و خون با ارزش دیگری بر زمین بریزد
و وقتی چشم باز کنیم که کار به انتها رسیده باشد.
بیدارمان کن!
مگذار چشمهایمان را خواب غفلت ببرد.
و از سلیمانی ها تنها برایمان رویایی بماند .
مگذار و بیدارمان کن .

 


راز یک فریاد

سردار شهید #قاسم_سلیمانی در جواب تهدید ترامپ گفته بود من به تنهایی برای مقابله با تو کافی ام

ترامپ معنی این حرف را نفهمید!

شهادت سردار سلیمانی 
1 --  آمریکا را مجبور به ترک عراق خواهد کرد
2 --  مردم عراق را متحد کرد و اثر اغتشاشات را از بین برد
3 --  امنیت را به شهر های عتبات برگرداند
4 --  توطئه ایران ستیزی در عراق را از بین برد
5 --  اتحاد ی را به ایران برگرداند و نتایج اغتشاشات طراحی شده دشمنان را از اعتراض بحق مردم خنثی کرد.

6 -- به همه غلط بودن مذاکره با آمریکا را ثابت نمود ( نقض حاکمیت عراق علی رغم داشتن پیمان امنیتی)

7 --  وم داشتن قدرت نظامی در بالاترین حد ممکن و وم اتکا به توانمندیهای داخلی را ثابت کرد.

8 -- جبهه مقاومت در تمام منطقه متحد و تمام منطقه را برای آمریکا و عواملش نا امن کرد و الان تمام جبهه مقاومت در حال طراحی انتقام سخت هستند.

 برای هر کدام از نتایج فوق چندین میلیارد دلار لازم بود.

یک خون و این همه برکت.

معامله با خدا برکت دارد ، معامله با کدخدا حتی اگر هزاربار هم #علی_برکت_الله بگویی چیزی جز ذلت دنیا و آخرت ندارد.

#انتقام_سخت
#حاج_قاسم_سلیمانی

 


میتونست بگه:

تمصمیم نظام بود‌

میتونست بگه:

منم خودم امروز صبح فهمیدم.

میتونست بگه:

یه سربازی یه گوشه  اشتباهی

کرده برید یقه ی اونو بگیرید.

میتونست بگه:

*خوشبختانه جان باختگان حادثه بیمه بودند*

اما .

عین یه مرد ایستاد هم مسئولیت قبول کرد

هم مسئولیت بقیه رو خرید .

 

#بزرگمرد 

 

 

پ.ن: جمله ی ستاره دار متعلق است به جمله ی تاریخی جناب وزیر آقای عباس ی بعد از کشته شدن شمار زیادی از زائران مشهد مقدس در حادثه ی خارج شدن قطار از ریل


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

کلینیک شنوایی سنجی درخواست مشاوره کنکور کتاب خون بیست نیما قاسمی وبلاگ چنار دانلود آبی زبان اسپانیایی زبانی جذاب، Iran, Persa پزشکی و زیبایی